فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن | شعر هیأت

یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

سیدحمیدرضا برقعی

غزل‌مثنوی

آفتاب بن علی بن حسين بن علی
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی

مهدی جهاندار

غزل

خرقه‌پوشان به وجود تو مباهات کنند
ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند

زکریا اخلاقی

تبسم‌های شرقی

غزل

باز درهای عنایت همه باز است امشب
شب قدر است و شب راز و نیاز است امشب

محمدجواد غفورزاده

یاس یاسین

مربع‌ترکیب

ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده‌ست؟
تا به امروز کسی مرتبه‌ات را دیده‌ست؟

مسعود یوسف‌پور

غزل

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

سعید بیابانکی

سنگچین

غزل

خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید

مهدی مردانی

پایین پای ابیات

مثنوی

خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوان‌های تو را در شب عید آوردند

احمد حسین‌پور علوی

آب و آینه

غزل

تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟

جواد محمدزمانی

حماسه‌های فاطمی

غزل‌مثنوی

بلبلی سوخت در آتش به فغان هیچ نگفت
لاله پژمرد و، ز بیداد خزان هیچ نگفت

سیدمهدی حسینی

قصیده‌واره

گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد
از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد

سیدحمیدرضا برقعی

خویشتن

مثنوی

هر دم از دامن ره، نوسفری می‌آمد
ولی این بار دگرگون خبری می‌آمد

حامد حسین‌خانی

از این بهشت موازی

مثنوی