چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش