چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید