ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا