ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم