آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود