کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...