چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده