ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست