ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست