ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟