وقتی که زمین هنوز از خون دریاست
در غزه، یمن، هرات... آتش برپاست
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
تابید بر زمین
نوری از آسمان
یک روز که پیغمبر، از گرمیِ تابستان
همراه علی میرفت، در سایۀ نخلستان
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما