مثه قرآن خدا، جای تو رو سینۀ پیغمبر بود
روز عاشورا چرا، مصحف جسم شریفت پرپر بود؟
اونا که نفهمیدن، آیۀ «مَوَدَّةَ فِی القُربی» رو
به اسارت میبرن، آیههای نور و قدر و طاها رو
سر تو رو نیزه قاری بود
اشک خواهر تو جاری بود
قرآن خدا روی نیزه
به خدا تشنۀ یاری بود
«وَ سَيَعلَمُ الّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون»
سر تو میتابه روی نیزهها، رنگ خونته غروب آسمون
«وَ سَيَعلَمُ الّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون»
تویی قرآن خدا و میمونم، پای تو تا آخرین قطرۀ خون
«حسین، قرآن ناطق»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثه قرآن خدا، نور تو به آسمونا میتابه
برای بوسیدنت، دل دختر تو خیلی بیتابه
کی دیده تا به حالا، قرآن خدا رو گوشۀ تنور
کی دیده تا به حالا، میون طشت طلا سورۀ نور
سر تو یا سر یحیی بود؟
که توی دیر و کلیسا بود
چقدر تازهمسلمون داشت
لب خشک تو مسیحا بود
«وَ سَيَعلَمُ الّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون»
تا رقیه از غمت دق نکنه، آیههای قدر و کوثرو بخون
«وَ سَيَعلَمُ الّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون»
تو بخون تا زینبت کم نیاره، میون این همه داغ بیامون
«حسین، قرآن زینب»