بر نی خورشید پیداست
گویا محشر برپاست
کام طفلان عطشان
چشم طفلان دریاست
دست و مشکی بر خاک
خونین چشم سقاست
خاک و دود و آتش
غوغاست غوغاست غوغاست
از مدینه آمد این آتش به بار
جان گرفته فتنه در دود و غبار
شده عالم مثل گیسوی حسین
غرق خون، آشفته، خاکی، بیقرار
آل بدعت امشب بر غارت حریص
آل زهرا علیکن بالفرار
«واویلا واویلا واویلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
طفلان تشنه بیحال
دشمن فکر خلخال
این سو نعل تازه
آنسو اسبی خونیال
از خون از تیغ از سنگ
پر شد چشم گودال
اینسو صوت تکبیر
آنسو قرآن پامال
شده صحرا غرق آه و زمزمه
چشم طفلان خیره سوی علقمه
بی عمو یکباره خیمه گر گرفت
بعد او دشمن آمد بی واهمه
تازیانه، کعب نی، زخم زبان
شده دلخون یا رب آل فاطمه
«واویلا واویلا واویلا»