هستی رباب

داره قلبم با نفسای زخمی تو می‌زنه
رو لبای خشک تو ردّ اشک چشای منه

سرخی چشمای تو بی‌تابم کرده
کاش می‌شد سقا با دست پر برگرده

دست و پا نزن تو آغوش من
علی جان بمون تا نمی‌ره رباب
تشنه‌کام من تلظی نکن
یه کم توی آغوش مادر بخواب

می‌شه ناامید، امید آخرم
هستی رباب، علی اصغرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می‌ری میدون دستای مولا پشت و پناهت علی
اما مونده چشمای مادر خیره به راهت علی

پشت سرت دعای مادر همینه
گلوی نازتو حرمله نبینه

مثل من تو هم، برای حسین
واسه غربتش بی‌قراری علی
تیر اگه یه وقت، بیاد سمت‌تون
می‌خوای که واسه‌ش جون بذاری علی

رو به سوی حق، برو دلاورم
هستی رباب، علی اصغرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علی انگار خوابیده آروم زیر عبای بابا
توی میدون چی شده می‌لرزه قدمای بابا

منتظر بودم مادر پیشم برگردی
گلوتو آخر چرا با خون تر کردی؟

سخته باورش که من زنده‌م و
ببینم که رو شونه افتاد سرت
مادرت برات بمیره علی
سه‌شعبه چه‌ها کرده با حنجرت

لالایی بخواب، لالۀ پرپرم
هستی رباب، علی اصغرم