شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یا باب نجات الاُمّه

دست خالی اومدم به محضرت ارباب
آبروداری کن ای مسبب الاسباب
می‌خونم با گریه تو تاریکی هیأت
توی تاریکی قبرم تو منو دریاب

تو منو دریاب
 در شب اول قبرم
تو منو دریاب
زود بیا که کمه صبرم
 تو منو دریاب ای حسین جان

 ایشالله با مرغ آمین
می‌رسی موقع تلقین
می‌شه اون لحظه‌ها شیرین

«یا باب نجات الاُمّه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فکری به حال نزار من رسوا کن
مثه دنیا اونجا هم با من مدارا کن
نذا گم بشم توی شلوغی محشر
تو رو به جون رقیه منو پیدا کن

منو پیدا کن
میون صحرای محشر
منو پیدا کن
توی وانفسای محشر
منو پیدا کن ای حسین جان

اونجا صاحب‌‌اختیاری
ایشالله هوامو داری
بگو تنهام نمی‌ذاری

«یا باب نجات الاُمّه»