أینَ عمّار

توی کوفه آقای ما تنهاست
حرف حق آخه بی‌طرفداره
دیگه از کوفیا دلش خونه
ذکرش این روزا أینَ عمّاره

غریبونه رفتند خوبای این روزگار
مونده علی با غصۀ این روزای تار
می‌گه خدایا نوبت من کی می‌رسه؟
این زمونه دیگه علی رو می‌خواد چیکار؟

می‌گه علی رو ببر از دنیا
شده علی از زمونه خسته
بی‌قرار مالک و عماره
دیگه علی بار سفر بسته

«آقام آقام آقام غریب آقام آقام»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همیشه مرد اول میدون
همیشه در رکاب پیغمبر
عاشق لحظۀ شهادت بود
فاتح بدر و خندق و خیبر

چه زخمایی که خورده از شمشیر نفاق
ولی دلشو می‌سوزونه داغ فراق
سی ساله که دلتنگ روی پیغمبره
حالا شده قلبش پر از شور و اشتیاق

سر اومده روزای تنهایی
آروم می‌گیره دل پر خونش
حسرت دیدار رسول‌الله
می‌باره از چشمای گلگونش

«آقام آقام آقام غریب آقام آقام»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاب موندن نداره آقامون
لحظه لحظه داره می‌ره از حال
نمی‌دونم ولی دلم می‌گه
اومده فاطمه به استقبال

مگه می‌ره از یادش اون شب با قلب خون
بدرقه می‌کرد فاطمه‌ش رو تا آسمون
سی ساله که روضه می‌خونه با اشک و آه
کشته علی رو داغ زهرای قد کمون

دیگه بی‌قراره برا رفتن، تو دل علی قیامت بر پاست
مرهم دل غرق در خونش، حالا دیدن محسن و زهراست

«آقام آقام آقام غریب آقام آقام»