شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

إذا تَنَفّسِ صبح

شده‌ست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش

به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است
کدام نور به خورشید می‌رسد برکاتش؟..

می‌آید او که جهان روزۀ سکوت بگیرد
به زیر سایۀ نهج‌البلاغۀ کلماتش

ربیع‌الاول و آخر... تمام سال بهار است
اگر که ریشه دواند به فصل‌ها نفحاتش

کسی که گفت امام ششم به او «لَخَدِمتُه»
به راستی که محال است وصف کردن ذاتش

در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی
کسی که بوی «وَ عَجّل» می‌آید از صلواتش