شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سلام بر حسین

شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین

محرم آمده و گوش جان که بسپاری
شنیده می‌شود از هرکجا حسین حسین

محرم آمده قد قامت العزا بشنو
بخوان به مأذنه حَیّ علیٰ حسین حسین

کتیبه سینه‌زن و باد نوحه‌خوان شده است
صدای زمزمۀ بادها حسین حسین

ز عرش پیرهنی خون‌چکان شد آویزان
چکیده در همه عرش خدا حسین حسین

ملک نشانی خون خدا گرفت ز خاک
صدا بلند شد از کربلا: حسین! حسین!..

عجب غمی‌ست به نامش، هرآن‌که گفت بسوخت
که کرده یک‌سره آتش به پا حسین حسین

گذشت عمر به زیر کتیبه‌های غمش
هزار شکر شدم پیر با حسین حسین

لبم به ذکر دگر وا نمی‌شود چه کنم؟
شده‌ست با لب من آشنا حسین حسین

ز لطف اوست کز او نام می‌برم، ور نه
من خراب کجا و کجا حسین حسین؟

گریست دیدهٔ ناپاک من هم از داغش
از آن‌که زنده کند مرده را حسین حسین

خوشا به بزم عزایش که یک‌صدا گویند
از ابتدا همه تا انتها حسین حسین