شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شکیبایی

سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غم‌های تو را لبخند فردایی نبود..

زخم دیدی، زخم خوردی، زخم سرتاپا، ولی
پاسخ این زخم‌ها غیر از شکیبایی نبود

خطبه‌ات شمشیر و شمر و نیزه را در هم شکست
هیچ شعری این همه در اوج شیوایی نبود

تو نبودی، صبر سرخ کربلا نایی نداشت
تو نبودی، در گلوی نینوا نایی نبود

عشق یعنی با وجود آن‌همه غم‌های تلخ
کربلا در چشم‌هایت غیر زیبایی نبود

ما مدافع... نه، پناه آورده‌ایم اینجا به تو
سایه‌ای می‌خواستیم و جز حرم جایی نبود