شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

محبت مرتضى

نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد

سوى انبیا، سوى اولیا، ز طریق حب و ولا بیا
كه به جایى ار برسد كسى، ز طریق حب و ولا رسد...

ز ره طلب به ولى برس، ز ره ولى به على برس
كه به خضر تا نرسد كسى، نتوان به آب بقا رسد...

نه به كعبه رو نه به دیر رو، نه به فكر رو نه به سیر رو
ز منیّت ار گذرد كسى، ز ره على به منا رسد

به مروت ار بنهى قدم، تو به مروه‌اى، به خدا قسم!
به ره على ز صفا قدم، نهد ار كسى، به صفا رسد

به على اگر تو یكى شوى، ز دنس رهى و زكى شوى
به جز این اگر ملكى شوی، ملكیتت به خطا رسد...

نه همى ز «ناد علىِ» او، شود آبگینه «سینجلى»
ملكوت هم پى صیقلى ز غبار او به جلا رسد

نرسد اگر كه ز لافتى، به ثبوت نفى تو زاهدا
نه ز «لم» رسد، نه ز «لو» رسد، نه ز «ما» رسد، نه ز «لا» رسد

به مریض دل نرسد شفا، ز دواى بوعلى از خدا
مگر از محبت مرتضى، مرض دلى به شفا رسد

من «كبریایى» خسته را، بده ساقیا ز مى‏ ولا
ز شراب حب على مگر همه درد من به دوا رسد

گوشۀ چهارپاره (آواز ابوعطا)