هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
امشب از آسمان چشمانت
دستهدسته ستاره میچینم
با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانهٔ امام رضاست
زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفسهای تو هماهنگ است
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک