کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای که جا در دل و در جان پیمبر داری!
رتبه از مریم قدّیس فراتر داری
مدینه باز هوای خوشِ بهاری داشت
هوای تازۀ فصل بنفشهکاری داشت
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
سلامٌ علی آل خیر البرایا
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست...
بین آیات الهی، آیت کبری علیست
وضو گرفتم و کردم به رب عشق توکل
زدم به رسم ادب بعد از آن به خواجه تفأل
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
نشستم گوشهای از سفرۀ همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
نشستهام به رواقی به گوشۀ حرمش
رها رهای رها زیر آبشار غمش
در آستانش شمس میآید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
سلام، حامیِ پیک و پیام، ابوطالب!
سلام، ای ملکوتِ کلام، ابوطالب!
«سه روز» بود، که در مکّه بیقراری بود
نگاه کعبه، پر از چشم انتظاری بود
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آن که میگردد زمین در جستجویت
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی