دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت