مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت