کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
آینه با آینه شد روبهروی
خوش بود آیینهها را گفتوگوی