اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
ز موج اشک به چشمم، نگاه زندانیست
درون سینهام از غصّه، آه زندانیست
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
بالاتر از بالایی و بالانشینی
هر چند با ما خاکیان روی زمینی
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من