چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود