گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!