دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
از مکه خبر آمده داغ است خبرها
باید برسانند پدرها به پسرها
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت