ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت