آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت