باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را