مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را