باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها