فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها