سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را