باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری