رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم