ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
آسمان خشک و خسیس، ابرها بیضربان
ناودانها خاموش، جویها بیجریان
فتنه چون خون دوید در شریان
در شب شوم و شرم شد انسان
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم
لببسته زخمیم اما در خنده، خونگریه داریم
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
چه اعجازیست در چشمش که نازلکرده باران را
گلستان میکند لبخندهای او بیابان را
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
تویی پیداتر از پیدا نمییابیم پیدا را
چرا مانند ماهیها نمیبینیم دریا را
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
اسرار تو در صفات و اسما مخفیست
مانند خدا که آشکارا مخفیست
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
تو را میخواست تا در همسرانش بهترین باشی
برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
خروش گریۀ او شهر را تکان میداد
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود