گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
غصه آوردهام، غم آوردم
باز شرمندهام کم آوردم
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی