میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
گفتند از صلح، گفتند جنگ افتخاری ندارد
گفتند این نسلِ تردید با جنگ کاری ندارد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده