كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود