رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست