شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست