زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست