آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست