گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست