آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست