ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند